بیوه
فیونا بارتن
برگردان:
پگاه ملکیان
شابک:
۹۷۸-۶۰۰-۷۸۴۵-۴۱-۷
۳۰۴ صفحه، قطع رقعی، جلد شومیز
بهار ۱۳۹۶، چاپ چهارم، نشر میلکان
نسخه جدید این کتاب در حال چاپ است.
همیشه به این فکر می کردم چه حسی داره اگه رازها رو فاش کنم. بعضی اوقات خیال بافی می کردم و می شنیدم که می گم: «شوهر من روزی که بلا گم شده، دیدتش.» و یه حس آزادی بهم دست می داد، مثل یه ضربه به سر. اما نمی تونستم. می تونستم؟ منم به اندازه ی گلن گناهکار بودم. حس غریبی بود که یه راز داشته باشی، مثل یه سنگ تو سینه م. من رو از نو به هم می ریخت و هر وقت بهش فکر می کردم، حالت تهوع می گرفتم. دوستم لیزا هم درباره ی حاملگی ش این جوری حرف می زد- بچه همه جا رو فشار می ده- مقاومت بدنش رو پایین آورده بود. راز من هم همون بود. وقتی زیاد می شد، برمی گشتم به جین سابق و وانمود می کردم این راز، مال یکی دیگه س.